آشنای غریب
نوشته شده توسط : تیم ظهور

 

بسم الله الرحمن الرحیم
آشناي غريب
ما در این مقاله می خواهیم شخصیتی را معرفی کنیم كه نه تنها باعث غرور ميهن خود شد ، بلكه باعث شد تا تمام بشریت به او افتخار کنند. بیشترکسانی کمی در مورد زندگی و شخصیت عظیم ایشان شنیده اند ، به روح بلند ايشان اظهار ادب و احترام می کنند و پرداختن به زندگي ایشان و صحبت كردن دربارة اين شخصيت را افتخار بزرگي براي خود مي‌دانند و به عنوان يك ايراني به خود مي‌بالند كه خاك عزيز ميهنشان چنين مردي را تقديم بشريت كرده است.
نام او محمد بود و در يازدهم جمادي‌الاول سال 597 هجري بدنيا آمد.
در كودكي به فراگيري علم رياضي پرداخت. عطش علمی محمد به قدری بود كه استاد او به پدرش گفت كه من هرچه مي‌دانستم به او آموختم، ولي او سئوالاتي از من مي‌پرسد كه قادر به پاسخگويي نيستم!
ايشان سي‌وپنج كتاب در زمينه رياضي تأليف كردند.
تبحّر خواجه نصيرالدين در علوم عصر خويش به ويژه فلسفه، رياضيات، كلام، منطق، ادبيات و نجوم، بزرگان را بر آن داشت تا زبان به ستايش وي گشوده و با تعبيراتي چون استادالبشر، افضل العلماء، اعلم نويسندگان از او ياد كنند.
يكي از اقدامات ايشان تأسيس رصدخانه مراغه بود. ايشان شاگرداني مانند علامه حلّي، قطب‌الدين شيرازي، سيد ركن الدين استرآبادي داشتند.
در عراق بودند خبر حمله مغول ها به ايران و كشته شدن 1748000 نفر را مي‌شنود و به ايران باز مي‌گردد. يكي ديگر از اقدامات مهم او جلوگيري از به آتش كشيدن كتابخانه حسن صباح و جمع‌آوري و نگارش كتبي بود كه به گفتة دانشمندان اروپايي اگر اين اقدامات نبود ، علم امروز دنيا دويست سال عقب نگه داشته مي‌شد!
برد كلمن آلماني در كتاب تاريخ ادبيات دربارة قرن هفتم مي‌نويسد: مشهورترين عالم و دانشمند اين عصر مطلقاً و بدون شك خواجه‌نصير الدين طوسي است.
خواجه نصير در رصدخانه، كتابخانه بزرگي با 400 هزار كتاب تاسيس كرد كه يكي از بزرگترين كتابخانه‌هاي آن زمان در جهان بود.
از رصدخانة مراغه بعنوان پناهگاه دانشمندان نيز ياد مي‌شود، زيرا خواجه‌نصير با دعوت كردن دانشمندان آن عصر به رصدخانه، آنها را از ناامني قرن هفتم حفظ كرده و امكان تحقيق براي آنها و حفظ آثارشان را بوجود می آورد.
علامه حلّي از شاگردان برجسته خواجه در مورد خصوصيات اخلاقي او مي‌گويد:( او شريفترين مردي بود كه من در عمرم ديده ام.)(مفاخر اسلام،ج 4 ،ص 136.)  مطالبي كه عرض شد تنها گوشه‌اي از زندگاني اين دانشمند بزرگ بود و طبيعتاً پرداختن به تمام جوانب زندگي چنين دانشمند بزرگی در حاشيه يك متن  امكان پذير نيست. اما نكته‌اي كه موجب شد كه ما در این بخش از اين دانشمند برجسته ياد كنيم، ارادت و علاقه شديد ايشان نسبت به ساحت مقدس اهل بيت (ع) مي‌باشد. اين مرد بزرگ با عشق به اهل‌بيت (ع) زندگي كرد و سرانجام با محبت آنان، اين دنيا را ترك گفت.
كسي كه به شهادت تاريخ، ابرمرد علم زمان خود بود ، با كمال خضوع و خشوع زبان و قلم خود را در مدح و ستايش امامان معصوم (ع) به كار مي‌برد. يكي از بزرگان قبل از مرگ خواجه ، به او پيشنهاد كرد كه وصيّت كند تا او را به نجف ببرند و در كنار قبر اميرالمومنين(ع) دفن كنند، اما خواجه كه عمري با امام موسي كاظم (ع) مأنوس بود، وصيت كرد كه او را پايين قبر آن امام عزيز دفن نمايند . اما نکته بسیار عجیب اینجاست ، خواجه وصیت کرد که روي سنگ قبرش آية هجده سوره كهف را بنويسند، كه مي‌فرمايد: (و كَلْبَهُمْ باسطَ ذِراعَيهِ بِالوَصيدْ)، (و سگ ايشان گشاده كرده است دو دست خود را بر عتبه دروازه) .
 
محور اصلی این مطالب ، جمله‌اي از خواجه‌ دربارة امام زمان(ع) است كه فرمودند:
(وجودهُ لُطف وتصّرفه لطفُ آخَرْ و غيبتهُ منّا) يعني: (وجود امام لطف است و قبول امر امامت از طرف ايشان لطفي ديگر ولي غيبت او از ماست)(کشف المراد،362.) شخصي همچون خواجه نصير فهميد و فرمود، كه نفس وجود آن حضرت لطف است، چرا كه: قدر زر زرگر شناسد/ قدر گوهر گوهري.
اين وبلاگ، وبلاگی است كه به احترام ولي نعمت ما، وجود مقدّس امام زمان (ع) طراحی شده است. اميد همه ما اين است كه ايشان ما را هم مورد عنايت كريمانة خود قرار دهند. بياييم همه يك نيّت كنيم و از آن حضرت بخواهيم به ما هم مفهوم اين كلام خواجه را بفهماند.
خواجه نصير چه چيزي از امام مي‌دانست كه وجود ايشان را لطف مي‌ديد؟ امروز من و شما تا چه حد با آن لطف الهي آشنايي داريم و از او در زندگي بهره مي‌گيريم واقعاً به‌عنوان يك مسلمان چقدر با اين امام (مهربان و زنده) آشنا هستيم. طبق فرمايش خواجه نصير ، وجود امام لطفي است از جانب پروردگار كه شامل حال ما شده، اما نكته اينجاست كه ما چقدر خودمان را در مقام پذيرش اين لطف عظيم الهي قرار داده ایم . واقعاً چند لحظه با خودمان فكر كنيم، چقدر از بركت وجود امام در زندگي روزمره استفاده مي‌كنيم.
يكي از معاني لطف در اين كلام خواجه نعمت است، همان نعمتي كه خداوند متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد: (اگر شكرش را بجا آوريد آن را بر شما افزون مي‌كنم و اگر آن را كفر كنيد دچار عذاب شديد من خواهيد شد).
شكر نعمت يعني استفادة صحيح از نعمتي كه خداوند براي ما فرستاده و تشكر از او بر طبق احاديث و روايات و به حكم عقل ، بزرگترين نعمت خداوند به مردم قرار دادن سرپرست يعني امام براي مردم هر عصر است. اما سئوال اينجاست كه من و شما تا چه حد از وجود اين نعمت آگاهيم. مي‌دانيم كه آب، غذا، بدن سالم، عقل سالم، خانوادة خوب و مواردي از اين قبيل هر كدام نعمتي بزرگ هستند؛ اما امام صادق (ع) مي‌فرمايد:‌ (اين نعمت‌ها و تمام نعمت‌هاي ديگري كه مي‌توانيم تصور كنيم، يك طرف، اما نعمت عظيم خداوند بر شما امام است.)
يقيناً آن چيزي كه ما از مفهوم كلمة " امام"  مي‌فهميم ، با معناي حقيقي آن فرق دارد، چرا كه اگر اينطور نبود، اينقدر از وجود ارزشمند او در بين خودمان غافل نمي‌شديم. فرض کنید، کسی بگويد كه من به  مدت دو روز يعني 48 ساعت است که  از آب استفاده نكرده ام يا اصلاً فراموش كرده ام  كه چيزي به نام آب وجود دارد،این چیز عجیبی است. اما عجیب تر از آن ، این است كه کسانی ، گاهي اصولاً فراموش مي‌كنند كه چيزي به نام امام يعني سرپرست و راهنما وجود دارد! و این به چیزی عادی در میان ما تبدیل شده است.  
خواجه در جاي ديگر مي‌فرمايد: (هر مشكلي كه در ارتباط امام با مردم وجود دارد، از خود آنهاست.) بياييم ببينيم كجاي كار ما اشتباه بوده، چه اتفاقي افتاد كه ما اينقدر از آشناي قلبي خود دور شديم و چه بلاها و مصيبت‌هايي كه به خاطر اين دوري بر سر ما آمده است. چه شد كه در برخورد با امام تا اين حد دچار خرافات و گمراهي شديم. امروز امام در كجاي زندگي ما قرار دارد.
 شما سخن خواجه نصير با علمش را در نظر بگيريد و با نتيجة نظرسنجي كه در يكي از مدارس تهران دربارة ظهور امام زمان (ع) به عمل آمده است ، مقايسه كنيد. 70% دانش‌آموزان در پايتخت شيعه گفتند كه نمي‌خواهيم امام حالا ظهور كند چرا كه زماني كه ايشان ظهور مي‌كنند گردن مردم را خواهند زد.
شما اين برداشت از امام را، با فرمايش امام رضا (ع) مقايسه كنيد كه وقتي ايشان مي‌خواهند امام را معرفي كنند مي‌فرمايند: (الامام انيسُ الرفيق و الْوالِدُ الشَّفيق وَ الأَخُ الشَقيقُ وَ الاُمُّ البرةُ بالولَدِ الصَّغيرُ و مَفْزَعُ الْعِبادِ في الداهية النآد)،(امام دوستي همدم و مهربان است ، پدري دلسوز دوستدار است ، برادري همراه و همتاست و مادري است كه سخت به كودك خردسالش مهر مي‌ورزد. پناه بندگان بي‌پناه است كه در سختي‌ها و رنجها و مصيبت‌هاي مرگبار، راه به جايي ندارند.)(اصول کافی، ج 1،باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته،ح 1.) ببينيد امام رضا (ع) در تعريف امام از چه عبارت‌هايي استفاده مي‌كنند. حضرت در اولين كلام مي فرمايند : امام دوست مهربان است. امامي كه حتي با دشمنان خود با كمال جوانمردي و عدالت برخورد مي كند، با دوستان خودشان چگونه رفتاري خواهند داشت.
      ما كه دشمن را چنين مي پروريم                                 دوستان را از نظر چون مي بريم
        بلافاصله در گام بعد مي فرمايند كه او پدر دلسوز شماست و يا مادري كه سخت به كودك خرد سالش مهر مي ورزد. همه مي دانندكه پدر و مادر تمام عمرشان را صرف تربيت فرزندان خود مي كنند . براي يك پدر هيچ چيز لذت بخش تر از اين نيست كه فرزند خود را سعادتمند و خوشبخت كند.
ما چه تصوري از امام داريم و امام چه تعريفي دارد(!) ، بخصوص دربارة امام عصر (ع) كه هرچه ما امروز داريم، از بركت وجود آن حضرت است. درصدي از لطف و محبتي كه آن حضرت در برخورد با ما دارند، هرگز در بين خلايق، نسبت به عزيزترين شخص زندگي‌شان پيدا نمي‌شود. پس طبيعتاً كسي قادر به بيان آن لطف و محبت نيست. اما جهتتبرّك، حديثي از اميرالمومنين (ع) در رابطه با امام مهدي (ع) را بیان مي‌كنيم كه فرمودند: (آغوش پناهش بيش از هر پناهگاهي به روي پناهجويان گشاده است و دانشش بيش از دانش همه شماست و دلسوزيش از همه شما فراگيرتر.) ما شايد امروز اين حديث را نفهميم و درك نكنيم چرا كه چيزي از دلسوزي و مهرباني او نمي‌دانيم. ما امامي را نمي‌شناسيم كه زماني كه پدر شيخ مفيد (ره) از دنيا رفت؛ در تسليت مرگ پدر ايشان توقيعي‌ صادر كردند كه در قسمتي از آن آمده است: (اناالله و انا اليه راجعون، پدرت به نيكويي زندگي كرد و پسنديده درگذشت، خداوند نيز او را مشمول رحمت خود ساخت و به اولياء و دوستان خود ملحق ساخت. خداوند پاداش خيرت دهد و اين عزا را بر تو نيكو گرداند. تو سوگوار شدي و ما نيز سوگواريم، جدايي او تو را نگران ساخت، ما نيز نگران شديم). اين همان امامي است كه درباره اش آن طور قضاوت كرديم، خواجه راست مي گفت، چقدر در ارتباطمان مشكل داشتيم و نمي دانستيم چقدر از هم دور شديم .
اشاره ای به تشرف شخصی به نام علی بن مهزیار به خدمت امام زمان (ع)، خالی از لطف نیست. علي بن مهزيار در سفر بيستم خود به حج ، به خدمت امام رسيدند و ايشان به او فرمودند: چرا اينقدر دير نزد ما آمدي؟ فرزند مهزيار عرض كرد: آقاي من ، تاكنون كسي را نيافته بودم كه مرا بسوي شما راهنمايي كند. امام فرمود: آيا كسي را نيافتي كه تو را دلالت كند؟! نه لكن شما اموالتان را فزوني بخشيديد و بر بينوايان مؤمنين سخت گرفته، آنان را سرگردان و بيچاره كرديد و رابطه خويشاوندي را در ميان خود از بين برديد.
توجه داشته باشيد كه علي بن مهزيار بعد از بيست مرتبه رفتن به حج به خدمت حضرت رسيد. حال ايشان دليل سلب اين توفيق از او را براي اين مدّت طولاني ، بي‌توجهي به شيعيان كه حكم فرزندان و عزيزان آن حضرت را دارند، می دانند.  امام نفرمودند كه چرا از ياد من غافل شديد؛ نفرمودند كه چرا مرا فراموش كرديد. حتي نفرمودند كه چرا در دعا براي فرج من كوتاهي مي‌كنيد بلكه مي‌فرمايند چرا ضعيفان شيعه را فراموش كرديد.
بيائيم حرف دل خودمان را به آن حضرت بگوييم كه يا صاحب الزمان ما ضعيفيم، ادعا هم نمي‌كنيم كه شيعه شما هستيم ولي محبت شما را در دل داريم. امروز هم به جز شما كه حجت خداوند بر روي زمين هستيد؛ هيچ كس ديگري را هم نداريم كه به ما كمك كند. هيچ كسي را نداريم كه دست ما را بگيرد. شما خوب مي‌دانيد كه گاهي اوقات مشكلات و حوائجي در دل داريم كه ترجيح مي‌دهيم در دل نگه داريم و با خود شما در ميان بگذاريم.
بگوئيم كه نمي‌دانيم كه چرا رابطه ما به جايي رسيده است كه فقط با شما درد دل می كنيم. انگار اين يك قانون است كه پدر از بچه‌هایش، فقط غمها و نگراني ها نصيبش شود و بهره بچه‌ها از پدر، سايه رحمت و محبّت. ما می خواستیم که ارادت خودمان را اعلام کنیم ولی نمی دانیم چرا از مشکلات و گرفتاری ها صحبت کردیم. شاید نباید این حرف ها را می زدیم؛ اما هیچ جای دیگر و هیچ کس دیگری را پیدا نکردیم. شيعيان بيش از هزار سال است كه حرف دلشان را با شما گفته اند و شما مي‌شنويد، چرا كه شما صاحب آنها هستيد. امام رضا (ع) فرمودند كه شما پدر ما هستيد. هميشه همه بچه‌هاي يك پدر، بچه‌هاي خوبي نيستند، اما يك پدر هميشه خوب است .
برادران يوسف (ع) در حق پدرشان ظلم های بسیاری كردند؛ اما تنها يك كار خوب كردند كه قرآن از آن ياد مي كند . آنها پدرشان را خوب مي شناختند وتصمیم گرفتند که به سوی او برگردند. برادران يوسف به يعقوب (ع) گفتند : كه اي پدر بر تقصيراتمان از خدا آمرزش طلب کن كه ما خطاي بزرگي مرتكب شده ايم. پدر گفت : به زودي از درگاه خدا براي شما آمرزش مي طلبم كه او بسيار آمرزنده و مهربان است .
بياييم ما هم امروز برگرديم . امروز خيلي به اين پدر نياز داريم و امیدواریم که ایشان برای ما طلب آمرزش کنند  ، انشاء الله خدا هم به ما لطف مي كند . 
 




:: بازدید از این مطلب : 288
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 29 / 7 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: